F a R z A d
مشاور عزيز، به کمک شما نياز دارم. من با خداي غرولند ازدواج کـرده ام و تصور مي کنم که حتي براي يک لحظه ديگر هم نميتوانم بـا او بـه جر و بحث بپردازم و گله و شکايت ها و آزار و اذيـت هايش را تحمل کنم. از آن زمانيکه پـايم را در خانه ميگذارم تا زماني که به رخت خواب مي روم، او يـک ريز غر مي زند و متوقف هم نمي شود. رابـطه ما به آنجايي رسيده است که هيچ گفتگويي با هم نداريم بجز جر و بحث در مورد کارهايي که من در طول روز، هـفـتــه، ماه و يا اصلا از ابتداي زندگي مشترکمان، اشتباه انجام داده ام. شرايط آنقدر بد شده که من حتي از رئيسم تقاضا مي کنم که مرا براي اضافه کاري نگه دارد. فکر نمي کنم شما حتي بتوانيد فکرش را هم بکنيد. من ترجيح مي دهم کار کنم تا اينکه به خانه بيايم. تصور شنيدن غر زدن هايش آنقدر استرس زاست که در حين رانندگي از محل کار به سمت خانه دچار سردرد مي شوم. ميدونم که نبايد اينطوري باشه، من بايد با خوشحالي محل کارم را به سمت منزل ترک کنم و با اشتياق کامل نزد همسرم بروم. &
نظرات شما عزیزان:
سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : F a R z A d
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |